0

بانری banari: این نام را به ریختهای بانڑی – بامڑی – بانلّی نیز تلفظ می شود.
این واژه برگرفته از بان ( بام + ل + ی ) است.
بان ( بام) به معنی بامداد و سپیده دم است.
ل و ی پسوند های نسبت هستند و بانلی به معنای درخشان و نورانی است.

بانری دختر شیهک از زنان نام آور بلوچ است. خواهر میرچاکر و مادر میران.

چکیده حماسه بانری و فتح دهلی

منظومه فتح دهلی با مقدمه ای کوتاه با براعت استهلال آغاز می شود و بر همدلی قوم بلوچ تاکید دارد.
میرچاکر سردار بزرگ بلوچ با همه قبیله های بلوچ برای فتح دهلی رایزنی می کند، از جمله قبیله های رندان و لاشاریان، نوهانیان و راپچیان قبول می کنند. هم پیمان شده و در کنار هم سپاهی بزرگ به وجود می آورند.
این سپاه از چهل هزار رند، پنجاه هزار لاشاری، سی هزار نوهانی و ده هزار راپچی تشکیل می شود و تحت فرماندهی میرچاکر جهت کارزار با شاه دهلی آماده می شدند.

چاکر فرماندهان و پهلوانان سپاه را در یک جا گرد می آورد و از آنان پیمان جنگندگی می گیرد. از آنجا که میران از شاه دهلی کینه ای بر دل داشت پیمان کرد که تا کاخ پادشاهی دهلی را فتح نکرده به کَچرو بر نمی گردم.
گوهرام پیشاپیش به شاه دهلی اخطار داد و نامه ای نوشت که آماده رزم با بلوچان باشد.

سپاه بلوچان با فرماندهی چاکر به سمت تو در راه است.

شاه دهلی با شنیدن پیام خشمگین گشت و پیغامی برای چاکر فرستاد و گفت:

چاکر تو شایسته پادشاهی دهلی نیستی، تو یک بلوچی و جای تو در کوه و بیابان است. به زندگی در آنجا خرسند باش. چاکر من به طور کامل آماده و مجهز هستم. با سپاه و تشکیلات در مقابلت خواهم ایستاد.

چاکر رو به سپاه خود کرد و گفت: پاسخ غرورآمیز و خودخواهانه شاه را شنیدید. پس آماده برای نبرد باشید.
پهلوانان و فرماندهان بلوچ از جمله مَندو چوتا، گوهرام، بَکر و میرانسوار بر اسب و همراه سپاه به کاخ حمله ور شدند. پس از جنگی سخت توانستند تا دروازه های کاخ دهلی پیش بروند و لشکر سی هزار تنی شاه را تار و مار کنند. شاه با خبر از شکست سپاهش شد با پرچمی رنگی و انتقام جویانه به لشکر بلوچان حمله برد. چاکر به ناچاری و از روی تدبیر و تاکتیک عقب نشینی کرد. پیکر کشته شدگان را جمع کرد و بلوچان در جایی گرد آمدند تا از کشته شدگان و اسیران آمار بگیرند.
چاکر رو به سپاه گفت به دقت جستجو کنید چه کسانی همراه ما نیستند. پس از آمار گیری اعلام کردند بانو بانَری و بَکر پور رامین به همراه دویست تن نیستند. چاکر اندوهگین گفت اگر به سیبی برگردم مردمی که به خوش آمد من می آیند خواهند پرسید خواهرت کجاست؟؟ در آنجا چه پاسخی بدهم.
میران که از پیش نسبت به شاه دهلی کینه داشت، از نبود مادر بر آشفت و کینه دوچندان شد. پا رکاب اسب گذاشت و به جستجوی جسد مادر شد. میران تا کاخ پیش رفت و مادرش را در نبردی تن به تن با شاه دهلی دید.
میران از روی خشم فریاد کشید:

این که با تو می جنگد زن است.

در روایتی دیگر می گویند در همین وقت کلاه خود بانری بر زمین افتاد و شاه متوجه شد با یک زن در حال مبارزه است.
شاه که از هم رزمی خود با یک زن باخبر شد گفت: تو زنی و از جلویم دور شو.
بانری پاسخ داد: اگر زنم اما زنی مانند دیگر زنان نیستم…. و پس از رجز خوانی کوتاه میران مادرش را به عقب کشاند و بر نبرد تن به تن بر شاه چیره شد و او را دستگیر کرد. از سوی دیگر بَکّر پور رامین کاخ  و تخت شاه را تصرف کرد و سپاه بلوچان پیروز نبرد گردید. میرچاکر بر تخت شاهی تکیه زد.
در اینجا شاعر با زبانی طنز آمیز می گوید:
سرداران همگی بر تخت هجوم بردند و تخت تاب سنگینی آنان را نیاورد و از پایه ها شکست.
میرچاکر که رفتار سپاهیان خود را دید ماندن در آنجا را مناسب ندانست و گفت تخت پادشاهی و زندگی در اینجا مرا قانع نمی کند و برای زندگی در سیبی در کنار مردم سرزمین خود بهتر است.
بنابراین با شاه  آنجا گفتگو کرد و طی پیمان نامه ای که با هم بستند دربار آن سرزمین را به شاه برگرداندند و به همراه سپاه سیبی برگشت.

حماسه بانری از نظر قدمت

این حماسه از حماسه های تاریخی و پهلوانی است.
جنگ دهلی به  روایت شعر بلوچ در زمان تاریخی روی داده و تمام مکان های جغرافیایی موجود هستند.
این رخداد با توجه به  منظومه موجود در زمانی روی داده که تمام قبیله های بلوچ متحد هستند اختلاف و کینه میان آنان وجود ندارد، در این صورت زمان آن پیش از جنگ های سهمناک رند و لاشار است.
روایت فتح دهلی که در هیچ یک کتب تاریخی گذشته به گونه ای آشکار و روشن نیامده است.
چند تن از نویسندگان بلوچستان شرقی معاصر در کتب تاریخی خود به این موضوع پرداخته اند. این روایت را اساس محاسبه ای برآوردند که دهلی به وسیله یاری یکی از پادشاهان ایرانی که همزمان با حکومت رندان بر قبیله ها و عشایر بلوچ بود فتح شده و بلوچان نیز جزو سپاهیان او به شمار می آمدند. البته در این شعر همگی روایات شفاهی مردم بلوچ به اینکه بلوچان همگی برای فتح دهلی به یاری شاه و یا امیری شتافته باشند اشاره ایی نشده و آنچه از این منظومه روایت شده است و بلوچان نیز بر روایت شفاهی خود پافشاری می کنند این است که اقوام متحد بلوچ با تکیه بر نیروی خود مستقل به دهلی حمله برده و آنجا را به تصرف خود در آوردند و برای انگیزه این حمله دلایلی را ذکر می کنند.
نزدیک به همه تاریخ نگاران و کسانی که به قوم بلوچ پرداخته اند رخداد این جنگ را در زمان همایون پادشاه مغول هند می پندارند و می گویند: هنگامی که همایون بر تخت نشست دیری نگذشت با شیر خان سوری درگیر شد و از او شکست خورد، همایون نتوانست در برابر شیر خان تاب بیاورد و با گریختن از هند برای جلب یاری ساهان صفوی ایرانی راهی ایران شد. گذر او از بلوچستان بود در میانه راه با سرداران بلوچ برخورد می کند.
سرداران بلوچ تا مسیری که از بلوچستان بود او را همراهی و یاری می کنند، همایون نزد شاه صفوی رفته و درخواست کمک می کند همایون با سپاه ایران بازگشته و بلوچان هم به یاری آنها می روند و جنگ دهلی شکل می گیرد.

از این حماسه منظومه ایی بلند موجود است که شاعر آن همانند منظومه های رند و لاشار گمنام می باشد.
از ظاهر بر می آید بسیار کهن نیست و بنا بر شفاهی بودن آن در طول زمان دگرگون شده و سینه به سینه گشته.


منبع:

حماسه سرایی در بلوچستان اثر استاد عبدالغفور جهاندیده

ﺟﺎﯾﮕﺎه زﻧﺎن در ﺣﻤﺎﺳﻪ ﻫﺎی ﺑﻠﻮﭼﺴﺘﺎن

مقاله قبلی

بازی های محلی (بخش اول)

مقاله بعدی

نظرات

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *